ای که بی تو خودمو تک و تنها می‌بینم

هر جا که پا میذارم تو رو اونجا می‌بینم

 

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود

قصه‌ی غربت تو قد صد تا قصه بود

 

یاد تو هر جا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه

 

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه‌های خیسمو دستای تو پاک می‌کرد

 

حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب

چرا بیصدا شده لب قصه‌های خوب

 

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد

عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد

 

آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

 

یادتو هرجا که هستم با منه

داره عمر منو آتیش میزنه



تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, | 11:15 | نویسنده : rose |

 

 

 

توراحس میکنم هردم...


که با چشمان زیبایت مرا دیوانه کردی...


من از شوق تماشایت...


نگاه از تو نمیگیرم....


تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....


ولی...افسوس...این رویاست....


تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....


تو با من مهربان بودی...


واین رویا چه زیبا بود....


ولی.... افسوس.... که رویا بود....

 



تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, | 11:5 | نویسنده : rose |

 خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

 

 صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

 می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

 هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره

 بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره

خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه

 نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه

 خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن

بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن

 خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

 وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی

از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه

 خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

 کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه

 خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون

اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون

 خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن

  چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن

 خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

 خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت

دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت

 خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه

  که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه

 خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی

 تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره



تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, | 11:1 | نویسنده : rose |

 برای آن عاشقی مینویسم که حرمت اشکهایم را ندانست

برای ان مینویسم که معنای انتظار را ندانست

چه روزها وشبهایی که به یادش سپری کردم

برای آن مینویسم که روزی دلش مهربان بود

می نویسم تا بداند دل شکستن هنر نیست

نه دگر نگاهم برایش هدیه میکنم.نه دگر دم از فاصله ها میزنم

ونه با شعرهایم دلتنگی هارا فریاد میزنم

می نویسم تاشایدنا مهربانی هایش را باورکنم

 



تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, | 10:54 | نویسنده : rose |

 گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود

ازهرچه زندگیست دلسیر میشود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصت هایمان دیر میشود

کاری ندارم آنکه کجایی چه میکنی

بی عشق سرمکن که دیر میشود



تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, | 10:50 | نویسنده : rose |

سالها رفت وهنوز 

یک نفری نیست بپرسداز من

که تو ازپنجره ی عشق چه هامی خواهی؟

صبح تا نیمه شب منتظری

همه جامی نگری

گاه با ماه سخن میگویی

گاه با رهگذران خبرگمشده ای میجویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریاست؟

نوری از روزنه فرداهاست؟

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست....؟

 



تاريخ : چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, | 10:30 | نویسنده : rose |

 گفتمش:آغاز درد عشق چیست؟     گفت:آغازش سراسر بندگیست.       گفتمش:پایان آن راهم بگو.

گفت پایانش همه شرمندگیست.     گفتمش:درمان دردم را بگو.             گفت درمانی ندارد بی دواست.

گفتمش:یک اندکی تسکین آن.        گفت:تسکینش همه سوز و فناست.  



تاريخ : جمعه 16 فروردين 0برچسب:, | 14:14 | نویسنده : rose |
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
  • لحظه ها
  • موج سوار